مثل هر بار برای تو نوشتم:
دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد،
"همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟ ... تو کجایی؟ تو کجایی..." »
پیداست غم عشق تو از رنگ نگاهم
سوگند به چشمان تو حاشا شدنی نیست
بی مرحم اعجاز نگاه تو عزیزم
این کهنه ترین زخم مداوا شدنی نیست