دلنوشته ها

شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب من بودم و جویبار و بیداریِ آب وین جمله مرا به خامشی می گفتند کین لحظه ی نابِ زندگی را دریابـــــــــــــــــ "محمدرضا شفیعی کدکنی"

دلنوشته ها

شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب من بودم و جویبار و بیداریِ آب وین جمله مرا به خامشی می گفتند کین لحظه ی نابِ زندگی را دریابـــــــــــــــــ "محمدرضا شفیعی کدکنی"

پربیننده ترین مطالب

نان و پنیر و عشق..

پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۲۳ ب.ظ

گه گاه اگر با من تو صحبت کرده باشی
حتی اگـر از مـن شـکـایت کـرده باشی

گـه گـاه اگـر مــانـنـد ایــام گــذشـتــه
از دلخوری هایت حکایت کرده باشی

گاهـی اگر هـنـگـام فکـر روز و شبها
ما بین افکار ،استراحت کرده باشی

گاهی اگر بعد از نماز ظهرو عصرت
حق دل من را رعایت کرده باشی

در این همه چشم انتظـاری و صبوری
برگریه های من تو عادت کرده باشی

حتی اگر بی آنکه مینو جان بدانند
گاهی برای من روایت کرده باشی

یـا در میان کوچـه هـای خـسـته ی دل
نان و پنیر و عشق قسمت کرده باشی

پس بوده ای و هستی و می آیی از ره
تا حـق مـن را هم اجـابت کـرده باشی


امیر طاهری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
تجدید کد امنیتی