دلنوشته ها

شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب من بودم و جویبار و بیداریِ آب وین جمله مرا به خامشی می گفتند کین لحظه ی نابِ زندگی را دریابـــــــــــــــــ "محمدرضا شفیعی کدکنی"

دلنوشته ها

شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب من بودم و جویبار و بیداریِ آب وین جمله مرا به خامشی می گفتند کین لحظه ی نابِ زندگی را دریابـــــــــــــــــ "محمدرضا شفیعی کدکنی"

پربیننده ترین مطالب

پیش ِ تو جا مونده دلم

يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۱۰ ب.ظ

رفتم از شهر  ِ تو و پیش ِ تو جا مونده دلم

تو همون حال و هوا و هوا مونده دلم

من هنوز نرفتم و دلم برات تنگ شده

 من هنوز نرفتم و دلم برات تنگ شده

آخه جا مونده ، توو خونه ی شما مونده دلم

من هنوز نرفتم و دلم برات تنگ شده

 همه ی درد و دلامُ ، گله هامُ ، همه ی گریه های کهنه امُ ، تموم مشکلامُ

به تو گفتم ، به این امید دارم میرم که باز بیام و بگم سلام و بگم سلام و بگم سلام ...

که تو هم باز کنی دست ِ تموم گره هامُ

ساعت ِ رفتن من رسیده قلبم می زنه

نمی تونه دلم از خونه ی تو دل بکنه

گفته بودن که اگه بیام گرفتار می شم

گفته بودن که اگه بیام گرفتار می شم

اومدن آسونه و کاری که سخته رفتنه

من هنوز نرفتم و دلم برات تنگ شده

 دلم با من نمیاد تا برم

دلم نمیاد از اینجا برم

بذار با دلم یه کم راه بیام

امروزَرم بمونم فردا برم

من هنوز نرفتم و دلم برات تنگ شده

من هنوز نرفتم و دلم برات تنگ شده

آخه جا مونده ، توو خونه ی شما مونده دلم

من هنوز نرفتم و دلم برات تنگ شده

فرید احمدی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۴

نظرات  (۱)

۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۱ افکار سرگردان
بسیار زیبا...

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
تجدید کد امنیتی