سفر عشق جگر می خواهد
پنجشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۱۶ ب.ظ
شب سردیست ، دلم دیده تر می خواهد
دل ِ آشفته من از تو خبر می خواهد
قهوه و شعر و خیال ِ تو و این باد خنک
باز لبخند بزن ، قهوه شکر می خواهد
امشب آبستنم از تو غزلی شور انگیز
باخبر باش که این طفل پدر می خواهد
غارتم کرده ای و خنده کنان می گویی
صید دل از کف یک سنگ هنر می خواهد
ترس در جام دلم ریخت، در این راه اگر…؟
یادم آمد سفر عشق جگر می خواهد
صفورا یال وردی
۹۲/۱۲/۲۲
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.