دلنوشته ها

شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب من بودم و جویبار و بیداریِ آب وین جمله مرا به خامشی می گفتند کین لحظه ی نابِ زندگی را دریابـــــــــــــــــ "محمدرضا شفیعی کدکنی"

دلنوشته ها

شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب من بودم و جویبار و بیداریِ آب وین جمله مرا به خامشی می گفتند کین لحظه ی نابِ زندگی را دریابـــــــــــــــــ "محمدرضا شفیعی کدکنی"

پربیننده ترین مطالب

بغضم!

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۳۷ ب.ظ

در انتظار فرصتی از دست می روم 
بعد از تو من به راحتی از دست می روم

از زندگی اگرچه که رو دست خورده ام 
شادم که بی شکایتی از دست می روم

کوتاه بود دست من از خواهشی بزرگ
بی هیچ استجابتی از دست می روم

با مهری از سکوت زبان بسته ام ولی
در آرزوی صحبتی از دست می روم

هر بیت درد می کشم و هی بخاطر ِ
این شعرهای پاپتی از دست می روم

بغضم...! نمی شود که ببارم سبک شوم
بشکن مرا که لعنتی از دست می روم

مرضیه فرمانی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۴

نظرات  (۱)

سلام:

سال جدید را به شما دوست عزیز تبریک شادباش میگم.

امیدوارم درتمام مراحل زندگی تون موفق باشید.

بیا آرام جانم دربهاراست

بیا روح وروانم دربهار است

 

نوشته روی قلبم روز اول

که عید جمکرانم دربهار است.

 

پاسخ:
سلام باتشکر و شرمنده از این تاخیر. امیدوارم سال خوبی داشته باشید

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
تجدید کد امنیتی